کد مطلب:53768 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:272

عربستان در آغاز اسلام











با این كه تاریخ قرن اول هجری شناخته نشده و تسلسل تاریخی در آن پر از تناقض است و ماخذ مستقلی هم برای حل تناقضات وجود ندارد، با این وصف می توان گفت كه شهرهای مهم عربستان این سرزمین خشك بی آب و علف به شهرهای مكه و یثرب (مدینه) و طائف منحصر می شد.

مردم عربستان دسته ای شهرنشین و گروه بزرگی كه اكثریت را تشكیل می دادند صحراگرد و بادیه نشین بودند. شهرنشین ها به دو طبقه تقسیم می شدند: طبقه ی ثروتمندان و اشراف و طبقه ی بی چیزان و بردگان- ثروتمندان تمام تجارت و امكانات محلی و نیروی انسانی را در اختیار خود داشتند و از آنها به سود خود بهره برداری می كردند، و بی چیزان و بردگان در سختی به سر می بردند و زندگی فلاكت باری داشتند.

اكثریت قریش از دسته ثروتمندان بودند و به علت اقامت در مكه و نزدیكی به دریا و اشتغال به تجارت، به وضع بازارهای اسكندریه در مصر و دمشق و سوریه و انطاكیه در آسیای صغیر و جاهای دیگر آشنا بودند و روش داد و ستد را می دانستند.

رفت و آمد كاروانهای تجاری به شهرهای بزرگ بویژه به شهرهای ساحلی دجله و فرات در عراق موجب شده بود كه فرهنگ شهرهای دور و نزدیك و بازارهای تجارتی

[صفحه 34]

به داخل عربستان آورده شود و فاصله ی طبقاتی میان غنی و فقیر زیادتر گردد.

مذاهب الهی كم و بیش در عربستان راه یافته بود و عده ای هم تورات و انجیل را قبول كردند و آورندگان این دو كتاب آسمانی را پذیرفته و به آنها ایمان آورده بودند و پیروان دین موسی كلیم الله نیروی قابل ملاحظه ای به حساب می آمد. ولی دسته بزرگی از مردم به آداب و سنن قومی خود سخت دل بسته و به خدایان متعدد دست ساخته ی خود روی آورده بودند و آنها را پرستش می كردند.

لازم به یادآوری است كه در یك نظریه ی كلی و عمومی شكی نیست كه، عرب بدوی دینی نداشت و اگر پیرو دینی بود آن آیین در روح و قلب او تاثیری نداشت. نزد شهرنشینان یمن و حجاز و عراق و دیگر نقاط نه فقط بت پرستی رواج داشت بلكه در بین آنها از پیروان آیین یهود و نصاری و مجوس و مانی و مزدك یافت می شد.

همه ی این ادیان مخصوصا بت پرستی در بین اعراب بدوی نیز انتشار یافته بود. اما هیچ یك از این ادیان قلب عرب بدوی را خاضع و روح او را مسخر نمی كرد، عرب بدوی خاصه در نقاط داخلی عربستان و درون بادیه و صحرا هیچ پروایی از دیانت نداشت، از اشعاری كه از این قوم باقی مانده است با وجود آن كه در این اشعار دست كاری شده است، مع ذلك از مجموعه آنها می توان این نكته را به دست آورد كه در نظر عرب بدوی، غنیمت و غارت و آزاد بودن از نظم اجتماعی از هر چیزی گرامی تر بوده است. زندگی اخروی و احتمال حیات بعد از موت و حشر و رستاخیز در تصور عرب نمی گنجیده است، چنانكه شاعر بدوی می گفت كه داستان زندگی و مرگ و سپس بازگشت به زندگی افسانه ای بیش نیست.

فرهنگ عرب در جاهلیت شعر و خطابه بوده است، خط و كتابت در بین بدویان رواج نداشت آنها با اشتغال دائم به زد و خورد و غارت و با داشتن وضع حساس و مزاج عصبی همواره شیفته ی شاعری و سخن پروری بودند.

با این مایه ی فرهنگی، او خانه پشمین خود را بر پشت شتر می گذاشت و دنبال آب و گیاه به راه می افتاد، زمستان را در جایی به سر می برد و تابستان را در مكان دیگر می گذراند، در این كوچها و مهاجرتها با قبیله ای می پیوست و از قبیله ای می گسست.

هنگامی كه قدرت مردم حبشه در حال توسعه بود، زمینه ی ترویج مذهب مسیح در عربستان فراهم شد و از طرفی مهاجرت یهودیها به حجاز و یمن و گسترش فعالیت آنان

[صفحه 35]

در داد و ستدها سبب شد كه آیین یهود هم در بین اعراب منتشر شود، و همچنین به سبب مجاورت عربستان با ایران، مذهب مجوس و حتی آیین های زندقه در بین برخی قبایل عرب راه یابد.

از شواهد و قراین تاریخی چنین معلوم است كه یهودیان از زمانهای بسیار دور حتی قبل از میلاد مسیح در شبه جزیره عربستان زیست می كردند و ساكن بودند.

طوایف یهود گذشته از زراعت و تربیت اغنام، به صناعت نیز توجه داشتند، و از راه زرگری و شمشیرسازی و تهیه و فروش زره و لوازم جنگی ثروت فراوانی اندوخته بودند. رباخواری كه نزد قریش و نصارای نجران رواج داشت از عمده كار و كسب یهود بود در طائف مقارن ظهور اسلام عده ی زیادی مهاجران یهود سكونت داشتند ولی در مكه عده ی آنها بسیار كم بود.

آیین مسیح نیز قبل از ظهور اسلام انتشار داشت و این آیین بیشتر از جانب شام و عراق در بین ساكنان عربستان توسعه یافته بود.

مشهورترین مركز نصاری نجران بود و این شهر از جهت صنعت و تجارت اهمیت خاص داشت، زیرا سر راه بازرگانی یمن و حیره واقع شده بود و قبل از قرن پنجم به قولی از طریق حیره و به روایتی از جانب شام، آیین عیسی در آنجا انتشار یافت- در یمن نیز آیین مسیح به واسطه ی حبشه ای ها رواج یافت، دعاه مسیح در سراسر راه های بازرگانی به تبلیغ و نشر آیین خویش اهتمام می كردند و در بازارها و مجامع عمومی خلاصه در همه جا این دعاه بدویان را به آیین مسیح دعوت می كردند.

باید دانست كه عرب بدوی سطحی و ظاهربین و مادی و دیراعتقاد بود. هیچ دیانتی را به جد نمی گرفت. با این همه، در بین بدویان مقارن ظهور اسلام كسانی پدید آمده بودند كه هر چند دیانت یهود و نصاری را نپذیرفته بودند، اما از آنها چیزهایی آموخته بودند. به وجود خدای یگانه و به روز جزا، اعتقاد داشتند، خدای یگانه كه او را الله می خواندند، در نظر آنها خالق و مدبر عالم به شمار می آمد و جزا و حساب خلق مقتضای تدبیر و حكمت او بود.

اندیشه روز جزا، بعضی را به انزوا و تفكر كشانیده بود. برخی به همین اندیشه از آنچه پلید می شمردند چون خمر و زنا خویشتن داری می كردند. این عقاید را دنباله ی دین

[صفحه 36]

ابراهیم می شمردند كه همه اعراب خویشتن را بدو منسوب می نمودند[1] .


صفحه 34، 35، 36.








  1. تاریخ ایران بعد از اسلام ص 249 تا 271 عبدالحسین زرین كوب.